روز تابستان شغل عده ای فروختن یخ می باشد،یخ فروش دوست دارد که هر چه زوتر یخ خود را بفروشد.چون هر ثانیه ای که می گذرد از حجم یخ او کم می شود و در واقع سرمایه اش در حال از بین رفتن است.من وقتی این قصه را مرور می کنم به این فکر می اوفتم که حال ما هم مانند همان یخ فروش در روز تابستان است.خداوند سرمایه بزرگی مانند عمر را به ما داده است اگر نتوانیم از آن به خوبی استفاده کنیم در واقع در حال ضرر کردن هستیم.هر نفسی که انسان می کشید یک مرحله به پایان عمر نزدیکتر می شود.حال اگر در نفس های که روزانه کشیده می شود اعمال خیری وجود نداشته باشد انسان در حال ضرر کردن این سرمایه عظیم است.خداوند هم به این واقعیت اشاره کرده است:
وَ الْعَصْرِ«1»إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ «2» إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ«3»
به عصر سوگند،«1»که انسان ها همه در زیانند.«2»مگر کسانى که ایمان آورده،و اعمال صالح انجام داده اند و یکدیگر را به حق سفارش کرده،و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نموده اند«3»ب
دنیا بازارى است که جمعى در آن سود مى برند و جمع دیگرى زیان.آیه مورد بحث مى گوید همه در این بازار بزرگ زیان مى کنند و تنها یک راه براى جلوگیرى از این خسران عظیم و زیان قهرى و اجبارى وجود دارد،فقط یک راه که خداوند به آن اشاره کرده و فرموده است:همه در حال ضرر و زیان هستند مگر کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند،و یکدیگر را به طرفدارى و انجام حق سفارش کردند،و یکدیگر را به صبر و استقامت توصیه نمودند.
آدرس:سوره عصر